زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها با امیرالمؤمنین علیهالسلام
در خانهای که بال مَلک سایهگستر است چـشمان اهل بیت به بیـمار بستر است محزونتر از نگاه علی، آه فاطمه است گویا شب جدایی اخلاص و کوثر است انـگـار زیـر لـب سخـنـانی کـنـد بـیـان آری شب وصیّت زهرا به حـیدر است آرام جان من! که شده خـانهات خـراب مِن بعـد زیـنب آیـنـۀ روی مـادر است فـردا به بـعـد جـان تـو و جـان زیـنـبـم شب زندهدار اشک پدر چشم دختر است راهی به غیر غـسل شبانه نمانده است این آخرین سفـارش بانـوی پرپر است بگـذار تا مـدیـنـه تـو را سـرزنش کـند طرح مزار مخـفی من امـر داور است مَردم اگـر جـواب سـلامـت نـمیدهـنـد بیاعتنایی از سر بغض تو رهبر است تا محـشـر از جـفـای سـتـمکار نگـذرم از بس دلـم ز اهل مدیـنـه مکـدّر است با اینکه رکن دیگر تو میرود ز دست ایـن داغ در ادامــۀ داغ پـیـمـبـر اسـت |